16. يادداشت بيوگرافيک
من ناشر و سردبير پورتال آينده نگر ايرانسکوپ در واشنگتن هستم. متولد سال 1330 در تهران و فارغ التحصيل دبيرستان البرز. در سال 1969 در آمريکا به دانشگاه رفتم، و پس از پايان تحصيلات به ايران بازگشتم. در طي دوران دانشجوئي ، من از اعضأ کنفدراسيون جهاني دانشجويان در آمريکا بودم. پس از بازگشت به ايران در سال 1974، من از طرف ساواک شاه مورد باز جوئي و آزار قرار گرفتم.
در آن سالها سمپاتي به جريان چپ داشتم هرچند حتي در سالهاي قبل از 1357 به برنامه هاي چپ انتقاد داشتم و بعنوان يک متفکر آزاد انديش و تئوريسين، هميشه بر روي علم و آينده توجهم متمرکز بود، و از همان سال 1970، از ابتداي فعاليت سياسي، با حزب توده و شوروي مخالف بودم.
پس از انقلاب 1357، بعنوان يکي از پايه گذاران و اعضأ هيئت تحريريه نداي آزادي، اين نشريه روزانه عصر تهران را در کنار ديگر همکارانم منتشر کردم، تا وقتيکه اين روزنامه و نشريات آزاد ديگر آنزمان در ايران، از طرف جمهوري اسلامي ايران در سال 1360 بسته شدند. نداي آزادي نشريه دموکراتيکي بود نظير پيغام امروز، آيندگان، وحتي مدتي در چاپخانه ييغام امروز و چند صباحي هم در چاپخانه آيندگان منتشر ميشد، و همچون بسياري نشريات دموکراتيک ديگر طي آن سه سال شبه دموکراسي در ايران 1357-60 منتشر شد. نسخه هاي قبلي نداي آزادي ممکن است هنوز در آرشيو هاي کتابخانه کنگره آمريکا موجود باشند.
انقلاب 1357 ايران و برنامه هاي نيرو هاي مختلف در آن انقلاب به من نشان داد که راه هاي گذشته توسعه، ديگر کار نميکنند. بنابراين حتي در کشوري توسعه نيافته نظير ايران، نياز است که بدنبال راه حل هاي جديد براي حل مسائل کهنه و نو گشت، و من آغاز به جستجو در فراسوي طرح هاي کهن اقتصادي و اجتماعي چپ و راست کردم. به اين دليل خود را در مقالاتم در سال 1360 آينده نگر خواندم، بدون آنکه بدانم که ديدگاهي با نام "فيوچريسم" وجود دارد.
***
بعد ها در سال 1362، پس از بازگشت به آمريکا، و در ادامه تحقيقاتم، با نظرات دانيل بلDaniel Bell، آلوين تافلرAlvin Toffler، جان نيزبيت John Naisbitt، پيتر دراکرPeter Drucker، ريموند کورزويلRaymond Kurzweil، باک مينستر فولرBuckminster Fuller، و انجمن جهان آيندهWorld Future Society آشنا شدم. دانيل بل تأثير ممتدي بر انديشه من داشته است. من ميتوانم بگويم که با 99 در صد نوشته هاي او موافقم.
در پائيز 1985، مقاله اي در ژورنال علمي هوش مصنوعيAI Magazine منتشر کردم، با عنوان ابزار هوشمند شالوده تمدني نوينIntelligent Tools: The Cornerstone of a New Civilization، که در آن درک خود را از آينده و آينده نگري برشته تحرير در آوردم. نامه اي ار دانيل بل دريافت کردم که به من کمک کرد موضوعات مربوط به تکنولوژي نوين، استنتاج منطقي، و هوش را بهتر درک کنم. من هميشه از دانيل بل بسيار آموخته ام.
در سال 1986 "ترقي خواهي در عصر کنوني" را اول بصورت جزوه و بعداً در هفته نامه ايران تايمز واشنگتن بشکل سري مقالات در چند شماره از 1986 تا 1987 به چاپ رساندم، که در آن درک خود را از معني مترقي در عصر حاضر توضيح دادم، و اين نوشته شامل نوشتارم تحت عنوان "آينده نگري مدرن" بود که بعد ها خيلي مورد استقبال قرار گرفت. همچنين تز اصلي من درباره انقلاب ايران و رابطه اقتصاد دولتي و ديکتاتوري در سوسياليسم را که در 1981 بحث کرده بودم، ابتدا در اين رساله تدوين کردم و بعد ها در مصاحبه با سايت آينده نگر و بالاخره در کتاب "ايران آينده نگر" بسط دادم. بحث عدالت اجتماعي و انقلاب کامپيوتري را نيز در 1987 نوشتم و بعد ها در نوشته هاي ديگر بويژه در نوشتار درآمد آلترناتيو نظراتم را بسط دادم. کتابي نيز درباره تاريخ کردستان و فدراليسم نوشتم، و بحث مونيسم و پلوراليسم را در سالهاي 1982-1984 تدوين کردم.
***
از سال 1985 تا 1989 اولين کتابفروشي آينده نگر نُوا Nova Bookstoreدر آمريکا را در سانيويلSunnyvale در نزديکي شهر سن هوزه کاليفرنياي آمريکا باز کردم، البته کتابفروشيWorld Future Society قبل از من وجود داشت وليکن از طريق پست بود. وقتي نُوا را باز کردم با پسر Edward Cornish بنيانگذار انجمن جهان آيندهWFS همکاري ميکردم . او به من گفت که از لحاظ مالي اين پروژه ميتواند خيلي سخت باشد و من گفتم اشکالي ندارد و به اين کار علاقه دارم و بالاخره تا 4 سال ادامه دادم . هدف من روشن کردن ايده هاي خود، و يافتن افرادي با موضوعات مورد توجه مشترک بود، و وقتي که آن شد، آن کتابفروشي را بستم، چرا که بعنوان يک کار تجارتي، بسختي حتي زندگي ام را تأمين ميکرد. از نظر حرفه اي، من در رشته ارتباط شبکه اي کامپيوتري، بريج ها، و روتر ها کار ميکنم و در رزومه ام نوشته ام که قبل از باز کردن کتابفروشي نُوا، در سالهاي 1982-85، با چند نفر از دوستانم، در بنيانگذاري کتابخانه دهخدا و بنياد فرهنگ ايران در برکلي کاليفرنيا مشغول بودم.
بهر حال تأسيس و گرداندن کتابفروشي نُوا در آن سالها به عمق درک خودم از آينده نگري کمک کرد، و در محيط اطرافم تأثير گذاشتم، و با آينده نگرهاي مختلف دنيا آشنا شدم. آينده نگرهاي نقاط مختلف دنيا وقتي به منطقه سانفرانسيسکو ميامدند به کتابفروشي نُوا سر ميزدند. حتي ويليس هارمنWillis Harman از سخنرانان مجموعه سخنراني هاي هفتگي نُوا بود و يکي از موسسين انستيتو مطالعات آينده IFTF از روز اول افتتاحيه من که در مجله The Futurist انجمن جهان آيندهWFS اعلام شده بود، به کتابفروشي من آمده و هميشه ميامد. اين ها به من امکان داد با افکار مختلف آينده نگري آشنا شوم.
در سال 1990 پس از بستن نُوا رساله "يک ديدگاه آينده نگر" را نوشتم که مرحوم جک لي هم که بنيانگذار سازمان فراسوي جنگ بود و با من در کتابفروشي نُوا همکاري داشت، آن را امضأ کرد، و همچنين در آن سالها چند کار تازه در زمينه خردگرائي ارسطو، دکارت ، اسپينوزا ، لايبنيتس، و راسل نوشتم که بعدها در زمينه بحث سکولاريسم بسط دادم.
***
سه سال پس از بستن کتابفروشي نُوا، در سال 1992، با آقاي حسين مولا که در سوئد زندگي ميکردند براي تأسيس مجله آينده نگر شروع به همکاري کردم. در سالهاي پيش از آن تاريخ، آقاي مولا و همکارانشان راديوي آزادي را در سوئد ساخته بودند. مجله اول قرار بود جاپي باشد و من متن هاي مقالات "ابزار هوشمند" و "فلسفه علم در قرن بيستم" را فرستادم که دومي دست خطي بود. توصيه کردم از کامپيوتر استفاده کنيم و بعداً روي اينترنت مجله را بياوريم و اميدوار بودم دوستاني که در سوئيس و سوئد داشتم که از نظر تکنيکي متخصص بودند، به آقاي مولا کمک کنند که عملاً نشد، و آقاي مولا خودش راه يابي کرد و کامپيوتر را آنسال گرفت .
در اوت 1993 من درباره متن سقوط زمان دانيل بل که براي اداره پست سوئد ارائه کرده بود، به آقاي مولا گفتم، که در سوئد ايشان مجله فرامتيدرFramtider نشريه انستيتو مطالعات آينده را که در آنجا چاپ ميشود پيدا کردند و برايم فرستادند، و بعداً خودشان هم ترتيب ترجمه و چاپ آن را دادند. لازم به تذکر است که مقاله سقوط زمان دانيل بل، در هيچ جائي بغير از آن مجله چاپ نشده، و خود شخص دانيل بل بمن در 1993 گفته بود که سالهاست درباره آينده نگري مطلبي ننوشته اند و آن نوشته تازه ترين نوشته شان در مورد آينده نگري است، و گفتند آن را در فرامتيدر پيدا کنم که بفارسي منتشر کنم، و من در آن زمان از آقاي مولا خواهش کردم که در سوئد پيدا کردند.
از سال 1993 تا 1996 آقاي مولا سيستم کامپيوتر مجله را آماده کرد و بالاخره در مارس 1996 اولين اي ميل را به من فرستاد و دو سال بعد از آن تاريخ اولين شماره مجله آينده نگر را آقاي مولا در ژانويه 1998 روي اينترنت منتشر کردند و با هم بنياد آينده نگري ايران را اعلام کرديم که تا اواخر سال 1999 هم آن کوشش ادامه داشت، وليکن پس از آن تاريخ آقاي مولا کار مجله آينده نگر را ادامه دادند، هر چند گاه به گاه مقالاتي از من هم در آنجا چاپ ميشد.
در واقع پس از سال 2000 از يکسو سايتهاي آينده نگري بيشتر و بيشتري در ايران و خارج بوجود آمدند و تفاوتهاي ديدگاه هاي سياسي آنها نيز از خوانندگان تيزبين پنهان نبود، و از سوي ديگر علاقه به مطالب آينده نگري در نشريات گوناگون سياسي و فرهنگي ديگر هم بوجود آمد و تا آنجا که به فعاليت مطبوعاتي مربوط ميشود همانگونه که در زير شرح داده ام با نشريات مختلفي همکاري کردم، مجموعه نوشته هايم را هم در سايت شخصي خود آرشيو کردم، و پورتال آينده نگر ايرانسکوپ را نيز بوجود آوردم.
***
من از اوائل سال هاي 1990 روي اينترنت فعال بودم ولي اولين مقاله درمورد ايران را در سال 1993 بر روي يوزنت نوشتم . سال بعد با دکتر حسين باقر زاده که قبلاً با هم بر روي يوزنت يک سري بحث هاي نظري داشتيم، در مارس 1994 گروه IHRWG ايراني حقوق بشر را بر روي اينترنت تشکيل داديم، که آن فعاليت با مقاله من در يوزنتUsenet درباره سنگسار زنان شروع شد و طي سالها، دکتر باقرزاده، دبير اول گروه، و همکاران ديگر گروه ايراني حقوق بشر، خدمات مهمي به جنبش حقوق بشر ايران نمودند، و من هم در زمينه ايجاد اولين سايت گروه و نيز بحث هاي نظري حقوق بشر در يوزنت به آن ياري ميرساندم بويژه در زمان تهديد دکتر باقرزاده بوسيله خامنه اي در موقع بسته شدن روزنامه نشاط در ايران. بالاخره هم اکثر اعضاء اين گروه فعاليت خود را در منشور 81 ادامه دادند، که هنوز هم وجود دارد.
من همچنين در پي فعاليت در اينترنت نياز به يک پورتال آينده نگر و سيستم توزيع اخبار مرتبط با آينده را ديدم که اول با درج اطلاعات مرتبط در يوزنت شروع کردم و بالاخره در ماه اوت 1999، سايت پورتال ايرانسکوپ را تأسيس کردم و در مقاله چرا من ايرانسکوپ درباره دليل تآسيس آن مفصلاً تو ضيح داده ام. طي آن سالها علاوه بر يوزنت که در آن مقاله مينوشتم، يک ليست اي ميل بنام "دوستان" را منتشر ميکردم که بعداً به دو ليست اي ميل ايرانسکوپ و آينده بر روي ياهو تکامل يافتند و آن دو ليست هم هردو بعداً در يک ليست اي ميل بنام "ايرانسکوپ نيوز" تکامل يافتند، که هنوز هم فعال است و امروز از طريق RSS هم قابل دسترسي است.
بتازگي مقاله اي در مجله کاپوچينو درباره شکل گيري فعاليت ايرانيان در اينترنت منتشر شده است و در آن به فعاليت من در اوائل سالهاي 1990 در اينترنت نيز اشاره شده است، عنوان مقاله "گذري کوتاه در تاريخ ايرانيان در اينترنت" ميباشد. نويسنده مقاله در يوزنت هم با من حضور داشت وليکن قبل از فعاليت بر روي اينترنت، در سالهاي 1985-1989 به کتابفروشي آينده نگر نُوا که من در سانيويل داشتم هم مي آمد. در 20 و چند سال گذشته، من در ايران تايمز، soc.culture.iranian ، فوروم جبهه ملي، مهديس، ايرانسکوپ، سايت آينده نگر و نشريات ديگر مقالاتم را منتشر کرده ام. کل مقالات منتشر شده ام در هوم پيجhome page من قابل دسترسي است.
در سال 2001 پلاتفرم پيشنهادي براي حزب آينده نگر را تمام کردم. اين کار را از 1986 شروع کرده بودم و در سال 2000 نسخه اولش را نوشتم و سالها درباره بياز به ايجاد اين حزب در مقالات مختلف بحث کردم.
وقتي امروز به يکي از تازه ترين نوشته هايم در زمينه آينده نگري تحت عنوان "يکتائي انفصالي و ما" مينگرم ميبينم که چه راه طولاني اي بوده است و اين همه با تشکر از همکاري همه همراهان و دوستاني که در اين سالها يار و مددکارم بودند. امروز مايه خوشوقتي است که بسياري از دوستان با طرز انديشه هاي گوناگون به اهميت انديشه آينده نگري پي برده اند و اين انديشه بويژه بيش از پيش در ميان ايرانيان مورد استقبال قرار ميگيرد.
لطفأ کتاب ايران آينده نگر من را بر روي نت بخوانيد که در آن نظرات خود را در مورد جهان امروز منشر کرده ام و انجمن جهان آينده World Future Society نيز مروري بر آن کتاب نوشته است که در مقدمه آن آمده است.
منابع فصل16
من ناشر و سردبير پورتال آينده نگر ايرانسکوپ در واشنگتن هستم. متولد سال 1330 در تهران و فارغ التحصيل دبيرستان البرز. در سال 1969 در آمريکا به دانشگاه رفتم، و پس از پايان تحصيلات به ايران بازگشتم. در طي دوران دانشجوئي ، من از اعضأ کنفدراسيون جهاني دانشجويان در آمريکا بودم. پس از بازگشت به ايران در سال 1974، من از طرف ساواک شاه مورد باز جوئي و آزار قرار گرفتم.
در آن سالها سمپاتي به جريان چپ داشتم هرچند حتي در سالهاي قبل از 1357 به برنامه هاي چپ انتقاد داشتم و بعنوان يک متفکر آزاد انديش و تئوريسين، هميشه بر روي علم و آينده توجهم متمرکز بود، و از همان سال 1970، از ابتداي فعاليت سياسي، با حزب توده و شوروي مخالف بودم.
پس از انقلاب 1357، بعنوان يکي از پايه گذاران و اعضأ هيئت تحريريه نداي آزادي، اين نشريه روزانه عصر تهران را در کنار ديگر همکارانم منتشر کردم، تا وقتيکه اين روزنامه و نشريات آزاد ديگر آنزمان در ايران، از طرف جمهوري اسلامي ايران در سال 1360 بسته شدند. نداي آزادي نشريه دموکراتيکي بود نظير پيغام امروز، آيندگان، وحتي مدتي در چاپخانه ييغام امروز و چند صباحي هم در چاپخانه آيندگان منتشر ميشد، و همچون بسياري نشريات دموکراتيک ديگر طي آن سه سال شبه دموکراسي در ايران 1357-60 منتشر شد. نسخه هاي قبلي نداي آزادي ممکن است هنوز در آرشيو هاي کتابخانه کنگره آمريکا موجود باشند.
انقلاب 1357 ايران و برنامه هاي نيرو هاي مختلف در آن انقلاب به من نشان داد که راه هاي گذشته توسعه، ديگر کار نميکنند. بنابراين حتي در کشوري توسعه نيافته نظير ايران، نياز است که بدنبال راه حل هاي جديد براي حل مسائل کهنه و نو گشت، و من آغاز به جستجو در فراسوي طرح هاي کهن اقتصادي و اجتماعي چپ و راست کردم. به اين دليل خود را در مقالاتم در سال 1360 آينده نگر خواندم، بدون آنکه بدانم که ديدگاهي با نام "فيوچريسم" وجود دارد.
***
بعد ها در سال 1362، پس از بازگشت به آمريکا، و در ادامه تحقيقاتم، با نظرات دانيل بلDaniel Bell، آلوين تافلرAlvin Toffler، جان نيزبيت John Naisbitt، پيتر دراکرPeter Drucker، ريموند کورزويلRaymond Kurzweil، باک مينستر فولرBuckminster Fuller، و انجمن جهان آيندهWorld Future Society آشنا شدم. دانيل بل تأثير ممتدي بر انديشه من داشته است. من ميتوانم بگويم که با 99 در صد نوشته هاي او موافقم.
در پائيز 1985، مقاله اي در ژورنال علمي هوش مصنوعيAI Magazine منتشر کردم، با عنوان ابزار هوشمند شالوده تمدني نوينIntelligent Tools: The Cornerstone of a New Civilization، که در آن درک خود را از آينده و آينده نگري برشته تحرير در آوردم. نامه اي ار دانيل بل دريافت کردم که به من کمک کرد موضوعات مربوط به تکنولوژي نوين، استنتاج منطقي، و هوش را بهتر درک کنم. من هميشه از دانيل بل بسيار آموخته ام.
در سال 1986 "ترقي خواهي در عصر کنوني" را اول بصورت جزوه و بعداً در هفته نامه ايران تايمز واشنگتن بشکل سري مقالات در چند شماره از 1986 تا 1987 به چاپ رساندم، که در آن درک خود را از معني مترقي در عصر حاضر توضيح دادم، و اين نوشته شامل نوشتارم تحت عنوان "آينده نگري مدرن" بود که بعد ها خيلي مورد استقبال قرار گرفت. همچنين تز اصلي من درباره انقلاب ايران و رابطه اقتصاد دولتي و ديکتاتوري در سوسياليسم را که در 1981 بحث کرده بودم، ابتدا در اين رساله تدوين کردم و بعد ها در مصاحبه با سايت آينده نگر و بالاخره در کتاب "ايران آينده نگر" بسط دادم. بحث عدالت اجتماعي و انقلاب کامپيوتري را نيز در 1987 نوشتم و بعد ها در نوشته هاي ديگر بويژه در نوشتار درآمد آلترناتيو نظراتم را بسط دادم. کتابي نيز درباره تاريخ کردستان و فدراليسم نوشتم، و بحث مونيسم و پلوراليسم را در سالهاي 1982-1984 تدوين کردم.
***
از سال 1985 تا 1989 اولين کتابفروشي آينده نگر نُوا Nova Bookstoreدر آمريکا را در سانيويلSunnyvale در نزديکي شهر سن هوزه کاليفرنياي آمريکا باز کردم، البته کتابفروشيWorld Future Society قبل از من وجود داشت وليکن از طريق پست بود. وقتي نُوا را باز کردم با پسر Edward Cornish بنيانگذار انجمن جهان آيندهWFS همکاري ميکردم . او به من گفت که از لحاظ مالي اين پروژه ميتواند خيلي سخت باشد و من گفتم اشکالي ندارد و به اين کار علاقه دارم و بالاخره تا 4 سال ادامه دادم . هدف من روشن کردن ايده هاي خود، و يافتن افرادي با موضوعات مورد توجه مشترک بود، و وقتي که آن شد، آن کتابفروشي را بستم، چرا که بعنوان يک کار تجارتي، بسختي حتي زندگي ام را تأمين ميکرد. از نظر حرفه اي، من در رشته ارتباط شبکه اي کامپيوتري، بريج ها، و روتر ها کار ميکنم و در رزومه ام نوشته ام که قبل از باز کردن کتابفروشي نُوا، در سالهاي 1982-85، با چند نفر از دوستانم، در بنيانگذاري کتابخانه دهخدا و بنياد فرهنگ ايران در برکلي کاليفرنيا مشغول بودم.
بهر حال تأسيس و گرداندن کتابفروشي نُوا در آن سالها به عمق درک خودم از آينده نگري کمک کرد، و در محيط اطرافم تأثير گذاشتم، و با آينده نگرهاي مختلف دنيا آشنا شدم. آينده نگرهاي نقاط مختلف دنيا وقتي به منطقه سانفرانسيسکو ميامدند به کتابفروشي نُوا سر ميزدند. حتي ويليس هارمنWillis Harman از سخنرانان مجموعه سخنراني هاي هفتگي نُوا بود و يکي از موسسين انستيتو مطالعات آينده IFTF از روز اول افتتاحيه من که در مجله The Futurist انجمن جهان آيندهWFS اعلام شده بود، به کتابفروشي من آمده و هميشه ميامد. اين ها به من امکان داد با افکار مختلف آينده نگري آشنا شوم.
در سال 1990 پس از بستن نُوا رساله "يک ديدگاه آينده نگر" را نوشتم که مرحوم جک لي هم که بنيانگذار سازمان فراسوي جنگ بود و با من در کتابفروشي نُوا همکاري داشت، آن را امضأ کرد، و همچنين در آن سالها چند کار تازه در زمينه خردگرائي ارسطو، دکارت ، اسپينوزا ، لايبنيتس، و راسل نوشتم که بعدها در زمينه بحث سکولاريسم بسط دادم.
***
سه سال پس از بستن کتابفروشي نُوا، در سال 1992، با آقاي حسين مولا که در سوئد زندگي ميکردند براي تأسيس مجله آينده نگر شروع به همکاري کردم. در سالهاي پيش از آن تاريخ، آقاي مولا و همکارانشان راديوي آزادي را در سوئد ساخته بودند. مجله اول قرار بود جاپي باشد و من متن هاي مقالات "ابزار هوشمند" و "فلسفه علم در قرن بيستم" را فرستادم که دومي دست خطي بود. توصيه کردم از کامپيوتر استفاده کنيم و بعداً روي اينترنت مجله را بياوريم و اميدوار بودم دوستاني که در سوئيس و سوئد داشتم که از نظر تکنيکي متخصص بودند، به آقاي مولا کمک کنند که عملاً نشد، و آقاي مولا خودش راه يابي کرد و کامپيوتر را آنسال گرفت .
در اوت 1993 من درباره متن سقوط زمان دانيل بل که براي اداره پست سوئد ارائه کرده بود، به آقاي مولا گفتم، که در سوئد ايشان مجله فرامتيدرFramtider نشريه انستيتو مطالعات آينده را که در آنجا چاپ ميشود پيدا کردند و برايم فرستادند، و بعداً خودشان هم ترتيب ترجمه و چاپ آن را دادند. لازم به تذکر است که مقاله سقوط زمان دانيل بل، در هيچ جائي بغير از آن مجله چاپ نشده، و خود شخص دانيل بل بمن در 1993 گفته بود که سالهاست درباره آينده نگري مطلبي ننوشته اند و آن نوشته تازه ترين نوشته شان در مورد آينده نگري است، و گفتند آن را در فرامتيدر پيدا کنم که بفارسي منتشر کنم، و من در آن زمان از آقاي مولا خواهش کردم که در سوئد پيدا کردند.
از سال 1993 تا 1996 آقاي مولا سيستم کامپيوتر مجله را آماده کرد و بالاخره در مارس 1996 اولين اي ميل را به من فرستاد و دو سال بعد از آن تاريخ اولين شماره مجله آينده نگر را آقاي مولا در ژانويه 1998 روي اينترنت منتشر کردند و با هم بنياد آينده نگري ايران را اعلام کرديم که تا اواخر سال 1999 هم آن کوشش ادامه داشت، وليکن پس از آن تاريخ آقاي مولا کار مجله آينده نگر را ادامه دادند، هر چند گاه به گاه مقالاتي از من هم در آنجا چاپ ميشد.
در واقع پس از سال 2000 از يکسو سايتهاي آينده نگري بيشتر و بيشتري در ايران و خارج بوجود آمدند و تفاوتهاي ديدگاه هاي سياسي آنها نيز از خوانندگان تيزبين پنهان نبود، و از سوي ديگر علاقه به مطالب آينده نگري در نشريات گوناگون سياسي و فرهنگي ديگر هم بوجود آمد و تا آنجا که به فعاليت مطبوعاتي مربوط ميشود همانگونه که در زير شرح داده ام با نشريات مختلفي همکاري کردم، مجموعه نوشته هايم را هم در سايت شخصي خود آرشيو کردم، و پورتال آينده نگر ايرانسکوپ را نيز بوجود آوردم.
***
من از اوائل سال هاي 1990 روي اينترنت فعال بودم ولي اولين مقاله درمورد ايران را در سال 1993 بر روي يوزنت نوشتم . سال بعد با دکتر حسين باقر زاده که قبلاً با هم بر روي يوزنت يک سري بحث هاي نظري داشتيم، در مارس 1994 گروه IHRWG ايراني حقوق بشر را بر روي اينترنت تشکيل داديم، که آن فعاليت با مقاله من در يوزنتUsenet درباره سنگسار زنان شروع شد و طي سالها، دکتر باقرزاده، دبير اول گروه، و همکاران ديگر گروه ايراني حقوق بشر، خدمات مهمي به جنبش حقوق بشر ايران نمودند، و من هم در زمينه ايجاد اولين سايت گروه و نيز بحث هاي نظري حقوق بشر در يوزنت به آن ياري ميرساندم بويژه در زمان تهديد دکتر باقرزاده بوسيله خامنه اي در موقع بسته شدن روزنامه نشاط در ايران. بالاخره هم اکثر اعضاء اين گروه فعاليت خود را در منشور 81 ادامه دادند، که هنوز هم وجود دارد.
من همچنين در پي فعاليت در اينترنت نياز به يک پورتال آينده نگر و سيستم توزيع اخبار مرتبط با آينده را ديدم که اول با درج اطلاعات مرتبط در يوزنت شروع کردم و بالاخره در ماه اوت 1999، سايت پورتال ايرانسکوپ را تأسيس کردم و در مقاله چرا من ايرانسکوپ درباره دليل تآسيس آن مفصلاً تو ضيح داده ام. طي آن سالها علاوه بر يوزنت که در آن مقاله مينوشتم، يک ليست اي ميل بنام "دوستان" را منتشر ميکردم که بعداً به دو ليست اي ميل ايرانسکوپ و آينده بر روي ياهو تکامل يافتند و آن دو ليست هم هردو بعداً در يک ليست اي ميل بنام "ايرانسکوپ نيوز" تکامل يافتند، که هنوز هم فعال است و امروز از طريق RSS هم قابل دسترسي است.
بتازگي مقاله اي در مجله کاپوچينو درباره شکل گيري فعاليت ايرانيان در اينترنت منتشر شده است و در آن به فعاليت من در اوائل سالهاي 1990 در اينترنت نيز اشاره شده است، عنوان مقاله "گذري کوتاه در تاريخ ايرانيان در اينترنت" ميباشد. نويسنده مقاله در يوزنت هم با من حضور داشت وليکن قبل از فعاليت بر روي اينترنت، در سالهاي 1985-1989 به کتابفروشي آينده نگر نُوا که من در سانيويل داشتم هم مي آمد. در 20 و چند سال گذشته، من در ايران تايمز، soc.culture.iranian ، فوروم جبهه ملي، مهديس، ايرانسکوپ، سايت آينده نگر و نشريات ديگر مقالاتم را منتشر کرده ام. کل مقالات منتشر شده ام در هوم پيجhome page من قابل دسترسي است.
در سال 2001 پلاتفرم پيشنهادي براي حزب آينده نگر را تمام کردم. اين کار را از 1986 شروع کرده بودم و در سال 2000 نسخه اولش را نوشتم و سالها درباره بياز به ايجاد اين حزب در مقالات مختلف بحث کردم.
وقتي امروز به يکي از تازه ترين نوشته هايم در زمينه آينده نگري تحت عنوان "يکتائي انفصالي و ما" مينگرم ميبينم که چه راه طولاني اي بوده است و اين همه با تشکر از همکاري همه همراهان و دوستاني که در اين سالها يار و مددکارم بودند. امروز مايه خوشوقتي است که بسياري از دوستان با طرز انديشه هاي گوناگون به اهميت انديشه آينده نگري پي برده اند و اين انديشه بويژه بيش از پيش در ميان ايرانيان مورد استقبال قرار ميگيرد.
لطفأ کتاب ايران آينده نگر من را بر روي نت بخوانيد که در آن نظرات خود را در مورد جهان امروز منشر کرده ام و انجمن جهان آينده World Future Society نيز مروري بر آن کتاب نوشته است که در مقدمه آن آمده است.
منابع فصل16